چرا صفحهی گوگل تا این حد ساده است؟
کافی است این سوال را از یک متخصص طراحی واسط کاربری بپرسید تا برای شما ساعتها در مورد استراتژی گوگل در سادگی و مقایسه آن با پورتال یاهو و دهها نکته مشابه دیگر صحبت کند. اینکه سادگی صفحهی گوگل، چه نقشی در موفقیت آن داشته، یک ماجراست و اینکه چرا تصمیم گرفته شد که این صفحه تا این حد ساده باشد، یک ماجرای دیگر است. مریسا مایر، بیستمین کارمند گوگل و نخستین مهندس زن آن، که البته از سال ۲۰۱۲ در سمت مدیرعامل یاهو فعالیت میکند، در سال ۲۰۱۲ پرده از این راز برداشت. ماجرا خیلی ساده است. سرگی برین – یکی از دو بنیانگذار اصلی گوگل – در زمان راه اندازی گوگل سواد بسیار کمی در کدنویسی HTML داشته و نمیتوانسته طراحی پیچیدهای را برای صفحه انجام دهد. حتی قرار دادن دکمه Submit هم کار دشواری بوده و شما پس از ورود کلمات مورد نظر، فقط باید دکمه Enter را روی صفحه کلید فشار میدادید.
مریسا میگوید: در آن سالها، سایتها انیمیشنها و تحرک زیادی داشتند. در بالای هر صفحه چند میمون جابجا میشدند و از شما میخواستند تا روی آنها کلیک کنید و جایزه بگیرید. در چنین فضایی برای کاربران قابل درک نبود که چرا تا این حد صفحهی گوگل ساده است. در اولین تجربهای که در مورد گوگل در دانشگاه استنفورد انجام شد، دانشجویان به طول متوسط ۴۵ ثانیه به صفحه خیره میشدند تا ببینند دقیقاً باید کجا را کلیک کنند تا اتفاق خاصی بیفتد. خیلیها فکر میکردند هنوز صفحه گوگل کامل بالا نیامده و باید منتظر بمانند تا باقیماندهی صفحه بارگذاری شود!
شرکتی برای سگها
شاید برای شما جالب باشد که در سیاست های کلان شرکت گوگل، سرفصلی به نام Dog Policy یا خط مشی مربوط به سگها، وجود دارد که در آن ضمن احترام به همهی حیوانات از جمله گربهها، توضیح داده شده که «به هر حال ما یک شرکت علاقمند به سگ (Dog Company) هستیم و باید پذیرفت که گربهها اگر وارد مجموعه ما شوند، ممکن است استرس و تنش را تجربه کنند!».
البته بررسیهای بیشتر ما نشان داد که زندگی برای سگها هم چندان ساده نیست و آنها باید اصول رفتاری زیادی را – تقریباً در حد انسانها! – رعایت کنند.
شاید دوست داشته باشید یکی از پستهای وبلاگ معروفترین سگ گوگل به نام یوشکا را بخوانید:
وقتی من شغلم را در گوگل شروع کردم، وظیفهام خوابیدن در حیاط شرکت بود. من و پدرم تنها کسانی بودیم که قبل از یازده سرکار بودیم و با مراجعین خیلی مهربان بودیم. از سال ۱۹۹۹ من به کارمند تمام وقت تبدیل شدم. با انسانهای زیادی برخورد داشتم و البته کمتر فرصت میکردم با سگها معاشرت داشته باشم. البته در نهایت دوباره کار پاره وقت را شروع کردم و به نظارت بر اردکها مشغول شدم. کار جالبی است اما رضایت من را تامین نمیکرد.
الان دفتر من در طبقه سوم است. از وقتی پای راستم آسیب دید از آسانسور استفاده می کنم. الان در گوگل سگ زیاد شده. اما خوب، همه من رو میشناسند. وقتی پدرم من را کنار گوگل کافه میگذارد، خیلی مورد توجه هستم. مردم حتی اسم من را هم میدانند!
تازه واردها، تابلو هستند!
گوگل، به کارمندان [جدید و تازه وارد خود Noogler میگوید. نوگلر را، باید کلاهی سر خود بگذارند که یک پرهی کوچک آبی رنگ روی سر خود دارد.
گوگل برای اصلاح زمینهای خود از بز استفاده میکند
بله. این یک شوخی نیست. گوگل از شرکتی به نام کالیفرنیا گریزینگ، بز اجاره میکند تا به زمینهای خود سر و سامان بدهد. دویست عدد بز به فعالیت ارزشمند مدیریت چمنها و علفها مشغول هستند و گوگلیها معتقدند که به هر حال، دیدن بز در حال چرا، جذابتر از دیدن دستگاههای مکانیکی در حال کار است.
تصویری که میبینید مربوط به محوطه ساختمان اصلی گوگل است.
گوگل قرار نبود گوگل باشد
قرار بود اسم گوگل Googol باشد اما یک بار روی یک چک نامش اشتباه نوشته شد و ماجرا ادامه پیدا کرد!
اولین مرکز ذخیره اطلاعات گوگل با لگو ساخته شده بود
گوگلیها، اولین Data Storage یا محل ذخیره اطلاعات خود را با LEGO ساختند. این مجموعه،حدود ۴۰ گیگابایت فضا برای ذخیرهسازی اطلاعات داشت.
مهمترین دلیل استفاده از لگو، قابلیت تغییر سریع آن و بزرگتر کردنش بود. روحیهی شاد گوگلی را روی سقف این دستگاه مشاهده میکنید. دو خانهی کوچک هم با لگوهای اضافه روی سقف ساخته شده.
شایعه هایی وجود دارد که رنگهایی که ما امروز در لوگوی گوگل میبینیم به رنگهای این لگوها ارتباط دارد. این شایعه تایید یا تکذیب نشده اما اکثر صاحبنظران معتقدند، چندان هم بیربط نیست.
راستی شاید دوست داشته باشید نخستین توییت مربوط به اکانت شرکت گوگل را هم ببینید:
- ۹۳/۰۵/۲۷
ممنون از حضورتون
وب شما هم مفیده و هم برای عموم قابل استفاده است.
امیدوارم موفق باشید